یادش بخیربمب باروناتوتهرون میرفتیم زیرپله یازیرزمین ماوخانواده بالاییمون.یادش بخیراول خانوم مسنی بودبعدخانواده ای باتعداد4بچه اومدن که ازمن بزرگتربچه داشتن تاکوچکترچه روزگاری بودبادسته جارودنبالشون میکردم میگفتم میخوام برم خونه خالم یامادربزرگم.چه خاطراتی بودجلوی گربه اینه میزاشتم .چندبارکلاغ تودامم افتادانداختمشون توزیرزمین اونموقع مستاجربودیم اونجاخونه نسبتاخوبی بود.یادش بخیرچقدرمن این مادروسه تابچه روازروی شوخی میزدم.هروقت انژین میشدم بجای استراحت دنبال یادش منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ سرگرمی زندگی با مسیح حرف‌های نيمكره راست مغز مجتمع فرهنگی چاپ و تبلیغات نگارستان اصفهان دانلود آهنگ شاد , دانلود آهنگ جدید , دانلود آهنگ غمگین ایروید ساعت بی‌گناهی انواع دمنوش های گیاهی هیأت انجمن های ورزش های رزمی شهرستان خرم آباد